در گذشته ای نه چندان دور در مقیاس تاریخ کهن سرزمینمان و پیش از وقوع انقلاب صنعتی، میزان پیشرفته بودن هر تمدن، نسبت مستقیمی با سازگاری و هم آهنگی آن با طبیعتی داشت که در بستر آن شکل گرفته و رشد کرده بود.
با وقوع انقلاب صنعتی و مهار نیروی آتش توسط اروپائیان تشنه توسعه، دست کم بخشی از جامعه انسانی دچار توهم دستیابی به قدرتی بی پایان گردید؛ قدرتی که نمود آن را در توسعه ای پرشتاب و رها از هر گونه تعهد به زمین و دیگر زیستمندان مشاهده نمودیم؛ تا رسیدیم به سالهای میانه قرن بیستم میلادی …
طی این سالها به تدریج بخشی از همین اروپائیان، با مشاهده تدریجی هزینه های این توسعه پرشتاب، انگاره (پارادایم) توسعه پایدار را ارائه نمودند؛ که در جا و در حد خود، در برگیرنده مفاهیمی ارزشمند است.
و اکنون با ورود به عصر عدم قطعیت از نخستین سالهای قرن بیست و یکم و افزایش پیچیدگی و عدم قطعیت های شتابان رو به افزایش محیطی نظیر تغییر اقلیم، وقوع همه گیری های مرگبار نظیر کووید ۱۹ و …، ضمن تاکید بر ارزش های بنیادین انگاره توسعه پایدار، ما برای ادامه زندگی خود در تنها سیاره قابل زیستن در منظومه خورشیدی، نیازمند انگاره هایی فراتر از توسعه پایدار هستیم؛ شاید انگاره هایی نظیر توسعه تاب آور، توسعه پابرجا یا توسعه پادشکننده …
درحقیقت ادامه زیستن انسان در نگین منظومه خورشیدی، نیازمند یک بازنگری بنیادین در انگاره ها و مفاهیم توسعه در بیشینه سازگاری هوشمندانه با دیگر زیستمندان و احترام به مادر طبیعت است؛ و گردشگری می تواند به عنوان یک ابرصنعت پیشران توسعه، در ارائه چنین انگاره هایی و بازگرداندن انسان به آغوش مادر طبیعت، نقشی موثر ایفا نماید …