نیازسنجی به عنوان فرآیند جمع آوری و تحلیل اطلاعات که بر اساس آن نیازهای افراد گروهها و جوامع مورد شناسایی واقع میشود دارای قدمتی به اندازه ی خود تعلیم و تربیت و یا در واقع خود انسان است.تعیین نیازهای آموزشی اولین گام برنامهریزی آموزشی نیروی انسانی و در واقع نخستین عامل ایجاد و تضمین اثربخشی کارکرد آموزشی و بهسازی است که اگر به درستی انجام شود مبنای عینی تر برای برنامهریزی به عنوان نقشه ای اثر بخش و سایر فعالیتها فراهم میسازد و احتمال تطابق آن با نیازهای سازمان،حوزه های شغلی و افراد و در نهایت اثربخشی آن افزایش خواهد یافت.
نیاز آموزشی را میتوان کمبود دانش لازم، مهارت رفتاری و یا شرایطی دانست که از انجام کار به شکل مطلوب و رضایت بخش ممانعت میکند و از طریق آموزشی قابل رفع است.
آموزش از پیچیده ترین وظایف در اداره ی امور هر سازمان بویژه مدیریت نیروی انسانی است.کیفیت آموزش با توجه به ویژگیهای معلم، یادگیرنده و برنامه ی درسی تعیین میگردد. مجری نیازسنجی آموزشی باید دارای دانش ومهارت جمع آوری و تجزیه ی داده های کمی و کیفی باشد.
انجام مداوم و منظم نیازسنجی های آموزشی باعث میگردد آموخته های فراگیر بیشتر جنبه ی کاربردی داشته باشد. یکی از علل ناکامی بسیاری از دوره های آموزشی،علاقه ی مجریان به اجرای دوره های آموزشی است که بدون شناسایی دقیق و روشمند نیازهای آموزشی طراحی شده اند. از ابتدای دهه ی هفتاد خورشیدی و پس از پایان جنگ ویرانگر هشت ساله و با آغاز دوران پساجنگ و سازندگی و از سرگیری روابط بین المللی با بخش بیشتر دنیا، اولین نسل از راهنماهای گردشگری با رویکرد عمدتا ورودی وارد عرصه ی اجرای تورهای فرهنگی شدند.
این نسل اصولا شاغلین ارگانها و عرصه های گوناگونی بجز گردشگری بودند که بواسطه ی آشنایی با زبان انگلیسی شروع به اجرای تورها کردند.در نیمه ی دوم این دهه آرام آرام راهنماهایی وارد بازار کار شدند که یا دارای مدرک دانشگاهی در رشته زبانهای خارجی بودند یا تازه از زندگی و تحصیل خارج از ایران بازگشته بودند و بواسطه ی آشنایی و تسلط بر یک زبان خارجی و پس از آموزش جذب بازار کار میشدند و این جریان کم و بیش تا نیمه ی دوم دهه ی هشتاد ادامه داشت.
در تمام این سالها یکی از نقاط قوت و تفاوت بزرگی که با خیلی از کشورهای حتی پیشرفته در گردشگری ورودی داشتیم، حضور و فعالیت راهنماهایی به زبان فرانسوی، آلمانی اسپانیولی،ایتالیایی،ژاپنی،عربی، ترکی استانبولی و بعضا روسی بوده. در این سالها، روند استقبال از دوره های آموزش راهنمایان تور ادامه داشته و این روش صرفا تئوری وار، بدون داشتن طرحِ جامعِ چشم انداز هدایت و ورود فراگیر به بازار کار، عدم نیازسنجی پرورش نیروی انسانی با توجه به بازارهای سنتی گردشگری ورودی، عدم راهنمایی و ترغیب فراگیران به یادگیری یک زبان اروپایی بجای تکرار سیر باطل پرورش راهنماهای انگلیسی زبان با حداقل تسلط زبانی به صورت انبوه، صدور کارت راهنما به صورت فلهّ و غیر لازم، انباشت نیروی انسانی کم آشنا به شرایط کار، بالابردن سطح توقع نیروی کار کارت بدست و در نهایت القای حس سرخوردگی با توجه به شرایط و ظرفیت گردشگری کشور.
با همه گیری کووید و تأثیر آن بر دنیا و جوامع انسانی،گردشگری ایران هم متأثر از شرایط جهانی تعطیل و خاموش شد. خیلی از راهنماهای شاغل و حرفه ای برای گذران زندگی جذب سایر مشاغل نامرتبط با گردشگری شدند.برخی با توجه به شرایط سنی بازنشسته شدند.برخی از میان ما رفتند و افسوس بجا گذاشتند.از ابتدای سال گذشته و با توجه به تعدیل شرایط بهداشتی جهان، جانی دوباره کم و بیش به پیکر نحیف و رنجور گردشگری ورودی ایران بازگشت و کور سوی امیدی برای آن دسته از راهنماهای بازمانده از توفان و کورانهای سیاسی،اجتماعی و بهداشتی دیده شد.اما اینبار و از ابتدای پاییز گذشته بنا به شرایط و حوادث پیش آمده در کشورمان دوباره آن شعله ی کم فروغ تورهای ورودیِ اروپایی رو به خاموشی و افول گذاشت.
امیدِ بازگشت به کار راهنماهای اروپایی و ژاپنی زبان اندک، سنِ آنها رو به افزایش، نیاز به گذران امور جاری زندگی و اجبار به ترک حرفه ی راهنمای تور از آسیبهای جدیِ پیش روی آینده ی تورهای ورودی از بازارهای سنتی ایران است. باید به این باور برسیم که با گردشگران فرانسه، ایتالیایی، اسپانیایی و ژاپنی زبان باید مستقیم و بی واسطه حرف زد و ارتباط گرفت. گردشگران آلمانیزبان و برخی ملیتهای شمال اروپا را تا حدود زیادی از این قاعده مستثنی کردم، زیرا که سطح آشنایی آنها با زبان انگلیسی بیش از ملیتهای نام برده در بالا می باشد.